
آﺩمـِ ﺧـﺎصے ﻧـﻴـﺴـﺘـَم .. ﻣـُﺨـآﻃـﺐ ﺧـآصے همـ ﻧـﺪآﺭم .. ﻓـﻘـﻂ حِسّ خآﺻـی ﺩآﺭم .. خـودَمـ ﻫـωـﺘﻢ .. ﺧﻮﺩِ ﺧﻮدم .. مآلـ ﺧــﻮدمـ .. مآلـِ تنهـ ـآیی .. عَجولـَم و بی ـحوصِلـﮧ .. بآ رفتاری ڪودکآنـﮧ .. صآفـ و بے غـُرور .. بـرآے هر کـِ بخآهـم مهـربآنـ ـم .. اگـر نمی ـخآهی ، ﺭـآﻫﺖ ﺭا ﺑﮕﻴــﺮ ﻭ ﺑـُـﺮﻭ ! ﺣﻮآلے ﻣטּ ﺗـﻮقفـ ـ ﻣَﻤﻨـﻮﻉ اَست ..!!!
تبادل لینک
هوشمند
برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان قاطی
پاتی و
آدرس ateee.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
ریچارد ساعت یک بعد از ظهر از محل کارش بیرون امد و چون نیم ساعت وقت داشت تا به قرارش برسد ،تصمیم گرفت ابتدا یک ناهار مختصر بخورد سپس راهی شود.
به یک رستوران رسید که روی در ان نوشته بود :((ناهار همراه با نوشیدنی و دسر ،فقط یک دلار !))
اون بدون معطلی یک مرغ و یک نوشابه برداشت و سر میز نشست بعد از مدت کوتاهی گارسون برایش سوپ وسالاد و سیب زمینی اورد.
ریچارد با حالتی متعجب به گارسون گفت من ایتهارو سفارش نداده بودم .!!!
گارسون به اعتنا او توجهی نکرد و رفت .ریچارد هم شانه بالا انداخت و گفت بعدا خودشان می فهمند که من اینهارو نخوردم.
ریچارد زمانی فهمید که رستوران دار برای کلاهبرداری اون نوشته را روی در زده که جلوی صندوق ،صندوق دار به او گفت :صورت حساب شما 20 دلار و 10 سنت می شود .
ریچارد گفت ولی من که هیچ کدام اینهارو دست نزده ام !
صندوق دار با نیشخندی گفت :ما اوردیم می خواستی بخورید!
ریچارد که ادم باهوش و زیرکی بود سری تکان داد و یک سکه 10 سنتی روی پیشخوان گذاشت .
وقتی متصدی صندوق اعتراض کرد ،ریچارد هم گفت من مشاور هستم و بابت هر ساعت مشاوره 40 دلار می گیرم.
صندوق دار گفت ولی ماکه مشاوره نخواستیم .
ریچارد پاسخ داد :من که اینجا بودم می خواستید مشاوره بگیرید !
و بعد لبخندی زد و از رستوران خارج شد...
نظرات شما عزیزان:
سلام خوبی؟؟؟؟؟؟؟ وبلاگ باز نمیشه که